فروردین ۹, ۱۴۰۳
کواکبیان در کرسی ترویجی نسبت حکومت اسلامی و جمهوری اسلامی در نظریه آیت‌الله مصباح یزدی

جمهوریت مورد نظر آیت‌الله مصباح یزدی نفی جمهوریت واقعی بوده و قطعا با اندیشه امام خمینی(ره) و رهبری انقلاب متفاوت است

  • دی ۱۲, ۱۴۰۱

کرسی ترویجی با عنوان «نسبت حکومت اسلامی و جمهوری اسلامی در نظریه آیت‌الله مصباح یزدی» روز سه‌شنبه ۳۰ دی ماه ۱۳۹۹ از ساعت ۱۳ الی ۱۵ از سوی دکتر مصطفی کواکبیان عضو هیات علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی برگزار شد.

کرسی ترویجی با عنوان «نسبت حکومت اسلامی و جمهوری اسلامی در نظریه آیت‌الله مصباح یزدی» روز سه‌شنبه سی دی ماه ۱۳۹۹ از ساعت ۱۳ الی ۱۵ از سوی دکتر مصطفی کواکبیان عضو هیات علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی برگزار شد.
به گزارش «مردم‌سالاری آنلاین»؛ مدیریت جلسه با دکتر عباسعلی رهبر بود و آقایان دکتر نجف لک زایی و دکتر احمد رهدار به عنوان ناقدان در این نشست علمی حضور داشتند.
گزارش بخش‌هایی از این جلسه به شرح زیر تقدیم علاقمندان به مباحث علمی می‌شود.
در مقدمه آقای دکتر مصطفی کواکبیان به ۵ نکته اشاره کردند:
۱٫ از نگاه بنده مرحوم آیت‌الله مصباح یزدی نه یک قدیس منزه از هرگونه اشتباه و غیر قابل نقد است و نه آنطور که بعضی مخالفان بی‌انصافی می‌کنند استبداد مطلق است بلکه یک عالم دینی و دانشمند متفکری است که با شجاعت دیدگاه‌های خودش را مطرح می‌کرد.
۲٫ نقد اندیشه‌های سیاسی آیت‌الله مصباح یزدی هیچ ربطی به سوابق سیاسی و تشکیلاتی غیر علمی ایشان ندارد و در این زمینه ممکن است یکسری موافقان و یکسری مخالفان داشته باشد.
۳٫ بدون شک نقد سیاسی تفکر یک اندیشمند همانند بررسی علمی اصل اندیشه است نه واکاوی شخصیت آن حامل اندیشه. به عبارت دیگر اصل تفکر و اندیشه مورد نقادی قرار می‌گیرد. طبیعی است هر کس دیگری هم که طرفدار این طرز تفکر باشد مخاطب این نقد هست نه فقط یک شخص مشخص.
۴٫ بنده بیش از ۲۰ سال هست که در نقد اندیشه‌های ایشان در دانشگاه‌های مختلف و مناظره‌های تلویزیونی با شاگردان و هواداران فکری ایشان مباحثه داشتم و برای اولین‌بار در تاریخ ۱۹ فروردین ۷۹ در روزنامه بیان، نقدی بر سخنان ایشان نوشتم. لذا تصور نشود اینجانب تازه وارد این عرصه شدم. کتاب مبانی مشروعیت در نظام ولایت فقیه را در سال ۱۳۷۸ تألیف کردم‌(سالی که به نام امام خمینی(ره) نامگذاری شده بود) به عنوان کتاب سال شناخته شد و همچنین چندین سال است استاد فقه سیاسی در دانشگاه علامه طباطبایی هستم.
۵٫ نکته آخر اینکه مجموعه آثار آیت‌الله مصباح ۱۱۷ اثر در زمینه‌های فلسفی، حقوقی، اخلاقی، روایی، عرفانی، کلامی، تفسیری و… هست ولی ما در اینجا به معدود آثار آن عالم دینی از دست رفته، یعنی فقه سیاسی اشاره می‌کنیم و البته صرفا در موضوع جمهوریت و نقش و تاثیر رای مردم در سرنوشت خودشان از دیدگاه فقهی سیاسی آن عالم دینی.
اصل مطلب: بحث در سه قسمت ارائه می‌شود: اول: دیدگاه آیت‌الله مصباح یزدی در زمینه جمهوری اسلامی و حکومت اسلامی و نسبت بین این دو که با استفاده از آثار فقهی سیاسی ایشان، نظر آن اندیشمند در مورد تاثیر رای مردم در مشروعیت حکومت در عصر غیبت امام زمان(عج) را توضیح خواهیم داد.
قسمت دوم: اشکالاتی که به دیدگاه‌های ایشان در زمینه‌های مختلف وارد هست مورد بررسی قرار می‌گیرد.
قسمت سوم: با استفاده از ادله عقلی و نقلی جهت اثبات دیدگاهی که برای ما مطرح هست یعنی با استفاده از آیات قرآن کریم و روایات امامان معصوم علیهم السلام و دیدگاه امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری نکاتی را مطرح می‌کنیم.
قسمت اول:
عدم تفکیک بین جمهوری اسلامی و حکومت اسلامی از نظر آیت‌الله مصباح یزدی
بنده با بررسی‌هایی که انجام دادم در هیچ یک از آثار آیت‌الله مصباح یزدی تفکیکی بین جمهوری اسلامی و حکومت اسلامی مشاهده نشده است. آنچه که بسیاری از صاحب‌نظران را به این نتیجه رسانده که ایشان صرفا دغدغه حکومت اسلامی دارد نه جمهوری اسلامی به این دلیل است که حکومت مورد نظر ایشان به‌گونه‌ای تئوریزه می‌شود که گویا مردم صرفا با فرمان حاکم جامعه باید به ایفای نقش بپردازند زیرا نه مجلس و نه پارلمان منتخب مردم و نه تفکیک قوا هیچ کدام اصالتی ندارد و رای مردم غیر از پذیرش نظر حاکم هیچ اعتبار دیگری ندارد. در کتاب پاسخ استاد به جوانان پرسشگر می‌فرمایند: وقتی فعالیت‌هایی که در نظام حکومت صورت می‌گیرد دارای تنوع هستند و به نوعی با هم تباین دارند ضرورت دارد که هر بخشی از متصدیان و کارگزاران جهت خاص و رویه خاصی از هرم قدرت قرار گیرند. بنده کشوری را سراغ ندارم که عملا قوای سه گانه آن از هم مستقل باشند و تحت نفوذ و تاثیر هم نباشند. از جنبه نظری و تئوریک تفکیک وظایف قوه مقننه از قوه مجریه کار درست و منطقی نیست چون ممکن است میان قوا تزاحم رخ دهد و نیازمند یک هماهنگ‌کننده مقتدر در بالای هرم هست و بنابراین تفکیک قوا میسر نیست. یا در قسمت دیگری می‌فرمایند لازم نیست مجلس شورای اسلامی به این شکل و با رای مردم باشد، حاکم اسلامی اگر لجنه‌هایی در حوزه‌های مختلف سیاست، فرهنگ و اقتصاد تشکیل بدهد و آنها هم به حاکم مشورت بدهند کفایت می‌کند. به عبارتی ایشان عملا با این بحث‌ها می‌گویند چه واژه حکومت اسلامی و چه جمهوری اسلامی نقشی نه برای مجلس نه پارلمان و نه تفکیک قوا قائل نیستند. البته امام خمینی در ۲۲ آبان ۱۳۵۷ در پاسخ به خبرنگار روزنامه لوموند، وقتی خبرنگار می‌پرسد مفهوم جمهوری در نظر شما چیست؟ ایشان تاکید می‌کنند که جمهوری به همان معنایی که در دنیا مصطلح هست به همان معنایی که در همه جا هست‌(جلد ۴ صحیفه نور صفحه ۴۷۹). در جایی دیگر نیز می‌گویند اسلام محتوای این جمهوری را تشکیل می‌دهد و شکل و قالب حکومت ما همان جمهوری است که در همه جا هست. اما آیت‌الله مصباح عملا فرمایشاتی که داشتند به‌گونه‌ای هست که گویا هیچ اصالتی برای رای مردم، برای پارلمان منتخب مردم، برای مجلس، برای تفکیک قوا و… قائل نیستند و همواره سخن از هرم قدرت هست. ما می‌دانیم که عقل بشری امروزه به این نتیجه رسیده که جهت تحقق دموکراسی واقعی هیچ قوه‌ای نباید بر قوه دیگر برتری داشته باشد و اینکه ما بگوییم به پارلمان منتخب مردم نیازی نداریم این عین عباراتی هست که آیت‌الله مصباح یزدی در بحث‌هایشان مشهود است.
ایشان در حقیقت لفظ جمهوری اسلامی را بارها به کار می‌گیرند و نمی‌شود گفت که فقط حکومت مورد نظر ایشان با واژه حکومت اسلامی مطرح می‌شود اما محتوای همه بحث‌هایشان زدن پایه‌های جمهوریت هست و ایشان اعتقادی به جمهوریت با شناختی که از لوازم جمهوریت در بحث انتخاب و رای مردم و پارلمان و تفکیک قوا و… داریم، نمی‌بینیم. برای روشن‌تر شدن موضوع قسمت‌هایی دیگر از صحبت‌های ایشان را ذکر می‌کنیم:
ایشان در بحث‌هایی که دارند اعتبار قانون اساسی، مصوبات مجلس خبرگان و خیلی از امور را صرفا براساس نظر ولی‌فقیه در عصر غیبت(عج) می‌‌دانند. در صحبت‌هایی که در سال ۱۳۸۴ در موسسه آموزشی –پژوهشی امام خمینی مطرح کردند این است: مرحوم نراقی می‌فرمایند خود حکومت اسلامی از امور حسبیه است یعنی شارع راضی به ترک آن نیست غیر از اینست که بگوییم ولی‌فقیه حق دارد که در امور حسبیه دخالت کند، من ندیدم قبل از ایشان کسی این تحلیل را کرده باشد برای اینکه اگر این نباشد اصلا مصالح مسلمین تامین نمی‌شود، احکام اسلامی طرح نمی‌شود، دشمنان اسلام بر اسلام مسلط می‌شوند و نظیر اختلال در نظام است. این یکی از واضحات عقلانی است و اصلا نمی‌شود در آن تردید کرد. آیا در این زمان حکومتی لازم است یا نه؟ و طبعا وقتی اسلام می‌آید در همه چیز دخالت می‌کند؛ معنایش این است که حکومت اسلامی باید باشد یعنی بر همه مردم واجب است حکومت اسلامی برقرار کنند. لذا باید بحث شود در اینکه راهکارش چیست؟ طبعا غیر از مسلمات کتاب و سنت که بر همه شناخته شده است راهکارهای اجرایی آن هم سیره عقلا می‌شود.
مشروعیت هر حکومتی دو جنبه «حقانیت» و «قانونیت» دارد که قطعا مردم در عصر غیبت امام زمان‌(عج) منشا مشروعیت‌بخشی به «قانونیت» حکومت دینی و یا همان جمهوری اسلامی هستند.
قبلی «
بعدی »

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *